امیر عبداللهیان: فکر نمی کنم کسی در ایران از گفت و گو با خبرنگاران واهمه داشته باشد / پنجره احیای برجام برای همیشه باز نمیماند
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۷۰۲۳۰
به گزارش صدای ایران،به نقل از وبگاه رادیو انپیآر آمریکا، حسین امیر عبداللهیان، وزیر امورخارجه ایران در گفتوگو با این شبکه رادیویی در پاسخ به این سوال که «چرا آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب، فرمان عفو دهها هزار بازداشتی را که در اعتراضات ضد دولتی شرکت داشتند، صادر کردند»، گفت: اولا من فکر می کنم این عنوانی که به کار برده می شود که ده ها هزار نفر دستگیر شدند، اطلاعات دقیقی نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امیرعبداللهیان در ادامه در پاسخ به این گفته خبرنگار انپیآر، مبنی بر این که «ده ها هزار نفری که مورد عفو قرار گرفتند عددی نیست که من گفته باشم، بلکه عددی است که رسانههای دولتی ایران بیان کردند. هزاران نفر بازداشتی هم اعداد و ارقامی است که گروه های حقوق بشری و سازمان ملل ارائه دادند. آمار دیگری که وجود دارد این است که از سپتامبر صد نفر کشته و چهار نفر اعدام شدند.»، توضیح داد: به نظرم در آمار اغراق شده است، حتی نهادهای حقوق بشری اغراق کردهاند. همین طور در مورد کشتهها آمار منتشر شده بزرگ نمایی شده است. در این اغتشاشات یک اتفاق مهم افتاد؛ علیرغم تنش بالا به پلیس اجازه داده نشد که سلاح در اختیار داشته باشد. اما سلاحهای اسرائیلی و آمریکایی از مرزهای بعضی از کشورهای همسایه ما که وضعیت با ثباتی ندارند، وارد ایران شده است. آنها در بین مردم ایجاد آشوب کردند و از این سلاح استفاده کردند.
او در پاسخ به این که توضیح او درباره اعداد و ارقامی که سازمان ملل و گروههای حقوق بشری اعلام می کنند که حاکی از وجود »صدها نفر کشته» است و حتی گفته می شود که این اعداد کم تر از رقم واقعی است به خاطر این که بسیاری از افراد از ارائه آمار کشته ها به پلیس واهمه دارند، گفت: من به عنوان یک مقام رسمی که در جریان جزئیات موضوع هستم دارم با شما صحبت می کنم. حدود نود نیروی پلیس ما توسط آشوبگران کشته شدند. بیش از چهار هزار نیروی پلیس مجروح شدند. تعداد معدودی از افراد هم توسط اغتشاشگران مسلح به سلاح گرم یا سرد کشته شدند. اما این عددهای نجومی و بزرگ نمایی شده کاملا ساختگی است. در آن موقع، حتی اگر فردی در اثر یک حادثه طبیعی مثلا در یک تصادف رانندگی کشته شده، عکس او را در فضای مجازی و رسانه ها منتشر کردند و گفتند این فرد در تظاهرات توسط پلیس ایران کشته شده است. ما دهها مورد این چنینی را به طور مستمر در اختیار داریم.
وزیر امور خارجه ایران در پاسخ به این که «حتی اشخاصی که در اثر حادثه فوت کردند؟»، گفت: بله، تعداد زیادی از افرادی که در اثر حوادث دیگری فوت کردند را در رسانهها و در فضای مجازی به عنوان کشتههای درگیری با پلیس از آنها یاد کردند.
امیر عبداللهیان در پاسخ به خبرنگار انپیآر که گفت، «ما تصاویر افرادی را دیده ایم که به آن ها شلیک شده است»، گفت: بله، ما هم تصاویر آن افراد را دیدهایم. اما سؤال این است که چه کسی شلیک کرده است پلیس یا اغتشاشگران و آشوبطلبان؟ ما قصد داریم به زودی در وزارت خارجه نمایشگاهی را برگزار کنیم و از سفرا و دیپلماتهای خارجی دعوت کنیم تا از نزدیک از این نمایشگاه دیدن کنند. می دانید چه چیزی قرار هست در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شود؟ سلاحهایی که از خارج وارد شده و در اختیار آشوبگران قرار گرفته است. مثلا یکی از این سلاحها به شکل بسته بندی کت و شلوار از یکی از مرزهای همسایه ما وارد ایران شده است. وقتی این بسته بندی شیک کت و شلوار را باز می کنید، داخل آن یک سلاح خودکار هست. دهها مدل از این سلاح وارد شده است.
او در پاسخ به این که «یکی دیگر از دلایلی که من و شما اعداد و ارقام متفاوتی داریم این است که به خبرنگاران اجازه داده نشده که آزادانه این وقایع را گزارش کنند. طبق گزارش کمیته حفاظت از خبرنگاران، از ژانویه تاکنون ۹۳ خبرنگار در ایران بازداشت شدهاند. روز یکشنبه هم خانم الناز محمدی بازداشت شد. دلیل این که ایران به خبرنگاران اجازه نمی دهد که کار خود را به درستی انجام دهند، چیست؟»، بیان کرد: ما بازداشت خبرنگاران را تأیید نمی کنیم. به راحتی به فرد دستگیر شده یک عنوان می دهند و از او به عنوان مدافع حقوق بشر، خبرنگار و... یاد می کنند.
امیرعبداللهیان در ادامه گفت: در جریان اغتشاشات هیچ خبرنگاری دستگیر نشده است. همین دو هفته پیش اتفاقی در ایران افتاد؛ فرد کلاهبرداری که بدهکار بود، قصد فرار از ایران را داشت. در فضای مجازی فیلمی از خود منتشر کرد و گفت که «من جزء معترضان بودهام و شکنجه شدهام» و اقدام به جوسازی و هیاهو کرد. در حالی که وی کلاهبردار بود و شاکیان خصوصی متعدد داشت. پلیس او را دستگیر کرد و معلوم شد که دروغ گفته است. در غرب حساب شده و هدفمند روی اغتشاشات برنامه ریزی کردهاند. بگذارید من از شما سؤالی بپرسم: رسانههای غربی روی مهسا امینی خیلی مانور دادند، اما آیا رسانههای غربی راجع به شیرین ابو عاقله کار کردند؟ شیرین ابوعاقله توسط پلیس اسرائیل کشته شد.
رییس دستگاه دیپلماسی ایران در ادامه در پاسخ به خبرنگار این شبکه آمریکایی که گفت، «ما می دانیم و تأیید شده که خبرنگارانی دستگیر شده اند و الان عدهای از آنها به قید وثیقه آزاد هستند. اما درخصوص ادعای شما مبنی بر ایفای نقش کشورهای دیگر مثل آمریکا، ما در طول مدتی که اینجا بودیم با بسیاری از مردم مصاحبه کردیم و از آن ها پرسیدیم که چرا شما از دولتتان عصبانی هستید؟ دلایلی که ذکر کردند عبارت بود از: سرکوب، نابرابری و سوء مدیریت اقتصادی. به عنوان نمونه از یک آقای بیست ساله پرسیدیم که چه کسی را مسئول این مشکلات می دانید؟ ایشان جواب داد: «رژیم»، یعنی دولت شما نه آمریکا»، گفت: من داشتم در مورد خبرنگاران برای شما توضیح میدادم. خانم شیرین ابوعاقله یک خبرنگار بود. همه دهها بار در هفته و ماه در شبکه الجزیره او را میدیدند. اولا یک خانم بود. ثانیا خبرنگار بود. ثالثا مسیحی بود. در روز روشن با گلوله رژیم اسرائیل کشته شد. هیچ کس در غرب از او دفاع نکرد! هیچ کس اسرائیل را محکوم کرد؟!
امیرعبداللهیان در پاسخ به خبرنگار انپیآر که مطرح کرد، «البته بسیاری کشته شدن او را محکوم کردند. اجازه دهید تمرکزمان را بر وقایع ایران بگذاریم. به این آقای بیست ساله ای که رژیم را مسئول مشکلاتش می داند، چه پاسخی می دهید»، گفت: اولا «رژیم» کلمه درستی نیست، ما در ایران یک حکومت قانونی، مشروع و مردمی داریم. لذا از شما می خواهم که واژه ها را درست به کار ببرید. کلمه «رژیم» بار منفی دارد.
وزیر امور خارجه افزود: مردم در ایران این طور صحبت نمی کنند. بله، مشکلاتی هست. کما این که در خیلی از جاهای دیگر دنیا هم هست. من در ماه سپتامبر در نیویورک بودم. یک شب فرصت پیدا کردم تا اطراف نیویورک و ایستگاههای متروی آن را در ساعت ۱۲ شب به بعد ببینم. با بعضی از مردم صحبت کردم. شدیدتر و بدتر از پاسخی که شما اینجا گرفتید را من از اتباع آمریکایی گرفتم. لذا بستگی دارد که شما به سراغ کدام جامعه آماری بروید. این بخش مهمی از دموکراسی در ایران است. مردم به راحتی صحبت میکنند و نظر میدهند. پس شما می توانید بگویید من رفتم در ایران مصاحبه کردم و چه فضای آزادی بود و افراد آزادانه صحبت میکردند. حالا آن فرد انتقاد دارد، از جمله به وضعیت اقتصادی. میدانید به خاطر تحریمهای آمریکا بیمار سرطانی ما دارو ندارد. سیاستهای تحریمی آمریکا مردم عادی را هدف قرار داده است. سیاستمداران آمریکایی هم بدون هیچ تعارفی صراحتا میگویند که این کار را برای افزایش نارضایتی انجام میدهند.
وزیر امور خارجه ایران در ادامه این گفتوگو در پاسخ به این که «ما در تهران تقریبا با همه اقشار اعم از پیر و جوان صحبت کردیم. تقریبا همه از این که با یک خبرنگار مصاحبه کنند، هراس داشتند؛ از این که دولت را نقد کنند، واهمه داشتند. به هر حال، به سراغ سؤال بعدی می رویم: درخصوص اینترنت، چرا اینترنت در ایران محدود است؟»، گفت: اولا من فکر نمی کنم کسی در ایران از گفت و گو با خبرنگاران واهمه داشته باشد. به نظرم برداشت شما نادرست است. این که شما امروز در ایران هستید و به افراد مختلف دسترسی دارید، نشان می دهد که واقعیت با برداشت شما متفاوت است.
امیرعبداللهیان، همچنین در پاسخ به این که «وقتی از مردم میخواستیم که با ما مصاحبه کنند، مردم بارها به دوربین ها اشاره میکردند و میگفتند: «دارند ما را می بینند»، گفت: شما میتوانستید جایی بایستید که دوربینی نباشد. و اما در مورد اینترنت؛ وقتی که شرایط امنیتی میشود، وقتی انجام اقدامات تروریستی و کشتار مردم هدف اغتشاشگران میشود، طبیعی است که برای حفظ امنیت، پلیس و دستگاههای امنیتی باید تدابیری بیندیشند. در واقعه اشغال کنگره در آمریکا، دستگاه امنیتی شما توییتر و فضای مجازی را روی رئیس جمهور وقت ترامپ بست. چه نسبتی بین آزادی و بستن توییتر روی شخص اول آمریکا و رئیس جمهورش وجود داشت؟ هرچند ما طرفدار ترامپ نیستیم.
وزیر امور خارجه ایران درباره این که « قطع دسترسی رئیس جمهور ترامپ توسط توییتر انجام شد و نه توسط دولت آمریکا. آیا تصدیق می کنید که دولت شما اینترنت را کند و دسترسی به آن را محدود کرده است»، گفت: توییتر تحت کنترل دولت آمریکا و به درخواست دولت آمریکا این کار را کرد.
امیرعبداللهیان در پاسخ به این که «ما شب گذشته با یک خانم جوان مصاحبه کردیم. ایشان صفحه اینستاگرام خود را به من نشان داد. صفحه بارگذاری نمی شد. ایشان گفت که «این به این دلیل هست که می خواهند اجازه ندهند که ما به دنیا بگوییم که در ایران چه اتفاقاتی در حال وقوع است»، آیا این صحت دارد»، گفت: بله، اینستاگرام الآن در ایران فیلتر شده است. به خاطر این که در جریان اغتشاشات، ساخت سلاح، کوکتل مولوتف و اغتشاش و ترور را آموزش میداد. در واقع مقررات خود را هم نقض میکرد. اگر اینستاگرام در ایران دفتر داشته باشد و قوانین ایران را بپذیرد، حتما میتواند دوباره باز باشد.
رییس دستگاه دیپپلماسی ایران در پاسخ به خبرنگار انپیآر که گفت، «بسیاری از خانمها اینجا مجبور به پوشیدن روسری هستند»، گفت: هر کشوری مقررات خاص خود را دارد. در عربستان سعودی که حجاب بسیار ویژهای وجود دارد.
امیرعبداللهیان در باره این که «در ایران هم زنان مجبور به داشتن حجاب و پوشیدن روسری هستند»، گفت: در هر کشور مقرراتی وجود دارد که در چارچوب قوانین وضع شده است. ولی خانمها در ایران از آزادیهای فراوانی برخوردارند.
او همچنین در پاسخ به این که «شما میگویید که حجاب قانون است اما من وقتی در تهران میگردم، میبینم که خیلی از خانمها بدون حجاب هستند»، توضیح داد: خیلی از خانمها بدون حجاب نیستند. خانمها بر اساس فرهنگ ایرانی و اسلامی خود عمل میکنند. خانمها در ایران از آزادیهای فوق العادهای برخوردارند. ما یکی از قویترین دموکراسیها در منطقه هستیم، در حالی که بعضی از کشورهای پیرامون ما حتی یک انتخابات هم نداشتهاند. من در سپتامبر با یکی دیگر از همکاران شما در نیویورک مصاحبه داشتم. سؤالات وی متمرکز بر سیاست خارجی بود. من وزیر خارجهام. تعجب میکنم از این که سؤالات شما راجع به موضوعات دیگر است. سؤالاتی که شما میپرسید در چارچوب کار وزیر خارجه نیست. مقامات دیگری در کشور هستند که میتوانند توضیح دهند.
در ادامه این گفتوگو، رییس دستگاه دیپلماسی ایران در پاسخ به این که آیا «توافق هستهای[برجام] مرده محسوب میشود»، گفت: آمریکاییها مدام به ما پیام میدهند اما رفتار ریاکارانهای دارند. ما از یک طرف از آقای راب مالی و آقای بلینکن پیامهایی دریافت میکنیم. وزرای خارجه در تماس با من پیامها را منتقل میکنند. پیامهایی که به ما میرسد نشاندهنده اصرار آمریکا در رسیدن به نقطه پایانی توافق است. اما همزمان در مصاحبههای مطبوعاتی حرف دیگری میزنند. من به مقامات ذی ربط آمریکا پیامی دادم و به آنها گفتم که چرا رفتارتان ریاکارانه است؟!
امیرعبداللهیان در پاسخ به این که «پیام را به چه کسی دادید»، گفت: از طریق یکی از وزرای خارجه به آقای بلینکن. از آنها پرسیدم که چرا ریاکارانه برخورد میکنید؟! اگر میخواهید به برجام برگردید، چرا در مصاحبه سخنی میگویید و در پیام دیپلماتیکی که میفرستید سخنی دیگر؟!
اودر پاسخ به خبرنگار این شبکه که گفت، «رئیس سازمان جهانی انرژی اتمی گفته است که ایران در حال حاضر به اندازه کافی اورانیوم غنی شده با غنای بالا در اختیار دارد تا «چندین سلاح هستهای» بسازد. «چندین سلاح هستهای» عین عبارتی است که ایشان به کار برده است. آیا ایران سلاح هسته ای خواهد ساخت؟»، بیان کرد: ما توانمندیهای بالایی در حوزه انرژی صلحآمیز هستهای داریم. در پاسخ به اقدامات نادرست آمریکا و عمل متقابل حجم فعالیتهای هستهای خود را در حوزه صلحآمیز گسترش دادهایم، اما بر اساس اعتقادات و ارزشهایمان به دنبال بمب اتمی نیستیم.
او در پاسخ به این که «شما می گویید که خواست ایران استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است و به دنبال سلاح هسته ای نیستید؟»، گفت: قطعا ما به دنبال سلاح هستهای نیستیم، اما در مورد مذاکرهای که با طرفهای برجامی انجام دادهایم، اگر طرفهای مقابل ما در چارچوب منطق و در چارچوب حقوق مردم ایران گام بردارند، ما برای برای رسیدن به گام نهایی اقدامات مهمی را در ماههای گذشته انجام دادهایم. البته طرف آمریکایی هم مکررا اعلام می کند که برجام برای ما مهم است و می خواهیم به توافق برگردیم. من فکر میکنم آمریکاییها نمیتوانند تصمیم بگیرند. نمیدانم در کاخ سفید چه خبر است ولی اتفاقی که وجود دارد این است که هنوز در آمریکا قدرت تصمیم گیری برای بازگشت به برجام را نمیبینیم.
وزیر امور خارجه ایران در باره این که «ایران «باقر نمازی» تبعه آمریکایی را که در ایران زندانی بود، آزاد کرد. پسرش سیامک همچنان در زندان است. آیا امیدی برای آزادی او و سایر شهروندان آمریکایی بازداشت شده در ایران وجود دارد؟»، بیان کرد: بله، ما ماههاست (از ماه مارس) در این رابطه با آمریکایی ها توافق کردهایم. تبادل زندانیان یک موضوع انسانی است. حتی در ماه مارس آمریکاییها نماینده خود را که از کشور انگلیس بود، به ایران فرستادند. کمتر از دو ماه قبل هم نمایندهشان مجددا به ایران آمد.
امیرعبداللهیان ادامه داد: توافق روی میز است. تنها مجموعهای از اقدامات تکنیکی باید توسط طرف آمریکایی انجام شود. احساس میکنم آمریکاییها در این موضوع هم سردرگماند. مدام امروز و فردا میکنند و موضوع را از این هفته به هفته بعد موکول میکنند؛ ولی ما کاملا آمادهایم؛ در چارچوب صورتجلسهای که بین ما و طرف آمریکایی از طریق ثالث وجود دارد. ما با طرف آمریکایی توافق کردیم نمایندهای را معرفی کنند. آنها یکی از مقامات کشور انگلیس را به عنوان نماینده خود به ما معرفی کردند. این نماینده در هفتههای اخیر به ایران آمد و ما توافق ماه مارس را به روز کردیم. ما آماده تبادل هستیم ولی طرف آمریکایی باید مجموعهای از اقدامات فنی را انجام دهد. ما منتظر نتیجه اقدامات فنی آنها هستیم.
رییس دستگاه دیپلماسی ایران در ادامه گفت: من فکر می کنم که اگر آمریکاییها واقعبینانه برخورد کنند و حقوق ما رعایت شود، توافق در دسترس است و هنوز فرصت برای بازگشت همه طرفها به برجام وجود دارد. البته اگر آمریکاییها بخواهند با تحلیل غلط حرکت کنند، فرصت برای همیشه وجود نخواهد داشت. فراموش نکنید که از سال ۲۰۱۵ تا الآن طرف ایرانی از برجام منتفع نشده است. پس این پنجره برای همیشه باز نخواهد ماند. اگر لازم باشد ما وارد پلان B خواهیم شد. ما گزینههای متعددی روی میز داریم اما در واسطهها و پیامهایی که به ما داده می شود، گفتهایم که ما همچنان آماده ایم تا در یک چارچوب منطقی در گام های پایانی توافق قرار بگیریم.
وزیر امور خارجه در پاسخ به این که «این پلان B چیست؟»، بیان کرد: پلان B را وقتی وارد آن شویم، برایتان توضیح خواهم داد؛ بیش از آن که توضیح دادنی باشد، اجرا شدنی است. ما همه تخم مرغهایمان را در سبد برجام نمیگذاریم. هنوز فرصت برای برجام وجود دارد اما پلان B را هم طراحی کردهایم. با آژانس بینالمللی انرژی اتمی روابط خوبی داریم و فکر میکنم در آینده نزدیک آقای رافائل گروسی سفری به ایران خواهد داشت. ما به همکاریهای خود با آژانس در چارچوب فنی ادامه خواهیم داد. شما وقت زیادی از مصاحبه را به موضوعاتی اختصاص دادید که چندان ضرورت نداشت روی آن متمرکز شویم، به ویژه که الآن از آن اغتشاشات و بحران عبور کردهایم؛ بازداشتیها عفو شدند و مردم در حال زندگی عادی خود هستند. اما من یک سؤال از شما دارم: واقعا اگر این اتفاقات در کشور دیگری رخ میداد، رئیس جمهور آمریکا و برخی از مقامات اروپایی تا این حد مداخله میکردند؟
امیرعبداللهیان به خبرنگارن انپیآر که گفت، «خوشبختانه من نماینده دولت آمریکا نیستم»، پاسخ داد: من با شما به عنوان خبرنگاری که به دنبال کشف واقعیت هستید صحبت می کنم. شما مواضع کاخ سفید را در دوره اغتشاشات مرور کنید و ببینید چقدر مداخله کردند!
وزیر امور خارجه افزود: مقامات کاخ سفید اظهارات و اقدامات مداخله آمیز زیادی در جریان اغتشاشات صورت دادند. این اقدامات نادرست و مداخله جویانه بود.
او در پاسخ به این که «آیا اشاره شما به سخنان آقای بایدن است که گفت ما از معترضان ایرانی حمایت میکنیم»، گفت: اقداماتی که دستگاههای امنیتی آمریکا انجام دادند و اظهارات مقامات سیاسی. البته آمریکاییها خیلی زود متوجه شدند که اتفاقی نیفتاده است. از این نظر سریعتر از دو سه کشور اروپایی متوجه واقعیتها شدند. امیدوارم از اقامتتان در ایران لذت ببرید. در خیابان های ایران دوربینهای خیلی کمی هست. نمی دانم شما در کجا با مردم مصاحبه کردید؟! مردم ایران خیلی آزاد و راحتاند.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: امیر عبداللهیان شبکه آمریکایی برجام وزیر امور خارجه ایران او در پاسخ پاسخ به خبرنگار طرف آمریکایی سلاح هسته ای رییس دستگاه دولت آمریکا آمریکایی ها ان پی آر فضای مجازی فکر می کنم رسانه ها خانم ها پیام ها کشته شد من فکر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۷۰۲۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
داستان کوتاه
مریم رحمَنی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمیتوانم از هم تفکیک کنم.
پردهی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بیاختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانهام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشمهایم بسته نمیشد و مدام تصویر مردی قوی هیکل میآمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشمهایم را باز میکردم و سعی میکردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکانها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمیشود بیدارش کرد.
نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن میشد و داشتم فکر میکردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم میرفتم یک لامپ میخریدم و خودم عوضش میکردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جملهی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد!
لای پنجره باز بود و سوز تندی میآمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم.
برگهای درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانهی ما، همینطور داشتند تکان میخوردند و یک صدای خشخش ریزی توی هوا میرقصید.
بوی دود سیگار از کنار بینیام رد شد و بیهوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلودهی مرکز شهر و وسط اینهمه شلوغی کمتر پیش میآید ماه را گوشهای از آسمان ببینم. با زن همسایهی طبقهی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار میکشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آنقدرها که تصور میکردم باد سردی نمیوزید.
-شما هم خوابتون نمیاد؟
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پیاش!
همزمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را بهخاطر بسپارم.
- من هیچ صدایی نشنیدم!
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
کلمهی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه میدانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين.
به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود.
زن گفت: چای یا قهوه میخورید؟
گفتم: این موقع شب نه! خوابم میپرد و تا صبح باید داستانسرایی کنم!
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزهای زدهام، چهرهی بیتفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمیدانستم کجاست خندهام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم.
زن گفت: شبها خیلی طولانیاند.
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنهی وسط حیاط نشستم تا راحتتر بتوانم به حرفهایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید!
-پس چکار کنم؟
- من و همسرم فیلم میبینیم. گاهی بازی میکنیم. منچ و مارپله.
دوباره خندیدم و دوباره خندهام را و بالاپوشم را جمع کردم.
- فیلمهای توی خیابان را هر روز میبینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور میکنم. فیلم به چه کارم میآید.
داشت لابلای برگهای اکالیپتوس دنبال چیزی میگشت.
- ها... بیا... اومد بالاخره
-چی اومد؟
-ماه! خودتم داشتی دنبالش میگشتی.
از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجهی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که میدیدم مجموعهای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمیدیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود.
-قشنگه.. نه؟
-خیلی
-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه میکنه، تو اونو.
صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع کرد.
دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آنقدر صدای خندهاش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
-برای صدای شازدهکوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمیخوری؟
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد.
یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم میخورد تصمیمهای عجیبی برای خانهداری میگیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شبها دمنوشهای خوشمزه درست کنم. یا اینکه فردا عصر حتما کیک هویج درست میکنم و برای همسایهی طبقهی بالا میبرم و باهاش دوست میشوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب میریزم.
برگها را از توی دستم ریختم کف حیاط.
توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافهی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبهی خالی کبریت در میآورد و هی زیر لب میگفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایهی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبهی درگاهی آشپزخانه رویش را بهسمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچهتون رد شدن و تو ترسیدی؟
گفتم آره. اولینبار بود که یکی از بچههای کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف میکرد.
- و تو فکر کردی قاتلهای امیرکبیر حمله کردن!
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید.
بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حملهی غازهای وحشی خیلی ترسناکه!
قوطی نسکافه و جعبهی چای کیسهای کنار هم و هر دستم روی یکیشان.
یا باید چای میخوردم یا یک قهوهی فوری.